صواب گفتن
لغتنامه دهخدا
صواب گفتن . [ ص َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درست گفتن . صحیح گفتن . بواقع گفتن . بحقیقت گفتن . تسدید. اصابة. مقابل خطا گفتن :
بنطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگوئی صواب .
رجوع بصواب و صوابگوی شود.
بنطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگوئی صواب .
سعدی .
رجوع بصواب و صوابگوی شود.