ترجمه مقاله

صورت ساز

لغت‌نامه دهخدا

صورت ساز. [ رَ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ صورت . مصور. نقاش . صورتگر :
از نسیم نفسم در چمن صورت ساز
بشکفد غنچه ٔ تصویر بصد شادابی .

سالک یزدی (از آنندراج ).


|| ظاهرساز. ریاکار. متظاهر. مزور. حیله گر. رجوع به صورت سازی شود.
ترجمه مقاله