صورت انگیختن
لغتنامه دهخدا
صورت انگیختن . [ رَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) صورت آفریدن . ابداع . نقش بستن . نقاشی کردن :
فکرت من در تو نیست در قلم قدر توست
کو بتواند چنین صورتی انگیختن .
رجوع به صورت ، صورت آفرین و صورت آرا شود.
فکرت من در تو نیست در قلم قدر توست
کو بتواند چنین صورتی انگیختن .
؟
رجوع به صورت ، صورت آفرین و صورت آرا شود.