ترجمه مقاله

ضاحک

لغت‌نامه دهخدا

ضاحک . [ ح ِ ] (ع ص ) خندان . (دهار). خندنده . (منتهی الارب ). مرد بسیارخند. (منتهی الارب ). خنده کننده . || رأی ضاحک ؛ ظاهر. غیرملتبس . || سنگ درخشنده . (مهذب الاسماء). سنگ نیک سپید نمایان در کوه . (منتهی الارب ). || ابر که سایه افکند. (مهذب الاسماء). || ابر بابرق . (منتخب اللغات ). || روضة ضاحک ؛ موضعی است در صمان . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله