ترجمه مقاله

ضحک

لغت‌نامه دهخدا

ضحک . [ ض َ / ض ِ / ض ِ ح ِ / ض َ ح ِ ] (ع مص ) خندیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ) (منتخب اللغات ). || راضی شدن . قبول کردن . (منتهی الارب ). || ضَحِکَت ِ الارنب ؛ حیض آورد خرگوش . (منتهی الارب ). حایض شدن زن . (منتخب اللغات ). بحیض شدن زن . || ضحک الرّجل ؛ بشگفت آمد مرد، و نیز بیمناک گردید.(منتهی الارب ). ترسیدن . || درخشیدن برق ازابر. (منتخب اللغات ). ضحک السحاب ؛ درخشید ابر. (منتهی الارب ). || آواز کردن بوزینه . (منتخب اللغات ): ضحک القرد؛ بانگ کرد بوزینه . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله