ترجمه مقاله

ضراب

لغت‌نامه دهخدا

ضراب . [ ض ِ ] (ع مص ) برجهیدن گشن بر ماده . (منتهی الارب ). || گشنی کردن شتر. (تاج المصادر). مست شدن اشتر تیزشهوت . (تاج المصادر). گشنی شتر. (زوزنی ). || مضاربة. با کسی شمشیر زدن :
نه مرد شرابی که مرد ضرابی
نه مرد طعامی که مرد طعانی .

منوچهری .


یکی نسوزد جز جان دیو روز نبرد
یکی نبارد جز گرد مرگ روز ضراب .

مسعودسعد.


چرخ بدوزد چو تیر صبح بسوزد چو مهر
رمح تو گاه طعان ، تیغ تو گاه ضراب .

خاقانی .


در علمش میر نحل نیزه کشیده چو نخل
غرقه ٔ صد نیزه خون گاه طعان وضراب .

خاقانی .


ارباب آن حراب و ضراب راه گریز و پرهیز گرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 355).
ترجمه مقاله