ترجمه مقاله

ضریبة

لغت‌نامه دهخدا

ضریبة. [ ض َ ب َ ] (ع اِ) سرشت . گویند: کریم الضریبة و لئیم الضریبة. (منتهی الارب ). خوی . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). طبیعت . (منتخب اللغات ). || مزد غلام ، گویند: کم ضریبة عبدک ای غلته . || دخل سرای زر. عایدی ضرابخانه . (منتهی الارب ). جزیة. (مهذب الاسماء). || گمرک . || مبلغی که اداء آن را بر بنده ای یا مردی ذمّی و امثال آن دو الزام کنند. || خراج و مانند آن . (منتهی الارب ). خراج زمین . (زمخشری ) : مر این سهل بن احمد راغونی را بر اهل سکجکت ضریبه ای بوده است هر سالی دوهزار درم قسمت بر خانها کردندی پس از این ضریبه بازگرفتند دو سه سال . (تاریخ بخارا). عمربن الخطاب درهم را کوچک و قفیز (کیله ) را بزرگ گردانید (یعنی جریب قرار داد) محض رفق و مدارا و سهولت امر و احسان در حق رعیت بود تا اینکه خراج وضریبه ای که برای رزق و جیره ٔ جیش مقرر است از آن دراهم صغیره مأخوذ دارند. (رساله ٔ اوزان و مقادیر). || مرد کشته بشمشیر. (منتهی الارب ). زده شده ٔبشمشیر هرچه باشد. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || تیزی شمشیر. (منتخب اللغات ). جای تیزی شمشیر. (منتهی الارب ). || زخمگاه . || شمشیر. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || گیسویک ریسمان . (مهذب الاسماء). || پاره ای از پنبه و پشم دسته کرده برای رشتن . (منتخب اللغات ). پلیته ٔ دسته کرده از پشم و پاغنده که بریسند. ج ، ضرائب . (منتهی الارب ). پاره ای از پنبه . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله