ترجمه مقاله

ضلع

لغت‌نامه دهخدا

ضلع. [ ض َ ل َ ] (ع مص ) کژ گردیدن شمشیر. (منتهی الارب ). کژ شدن شمشیر و جزآن . (منتخب اللغات ). || خصومت کردن با کسی . (منتهی الارب ). || کژی خِلقی و کژ شدن در خلقت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). ضَلْع. || برداشتن بار گران . (منتخب اللغات ). تحمل بار گران . || گرانی وام بحدی که صاحب آن از راستی مایل گردد و انحراف ورزد. (منتهی الارب ). گرانی وام . (منتخب اللغات ). || قوت و توانائی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || ضَلَع مر شتر را بمنزله ٔ غمز است مر بهایم را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله