ترجمه مقاله

ضمج

لغت‌نامه دهخدا

ضمج . [ ض َ ] (ع اِ) جانورکی است گزنده ٔ بدبوی . (منتهی الارب ). جانوری است گنده بوی . (منتخب اللغات ). اسم کرمی است که بهندی کهثمل نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
ترجمه مقاله