ترجمه مقاله

طاغیة

لغت‌نامه دهخدا

طاغیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث طاغی . || سخت ستمکار. (منتهی الارب ). و بدین معنی تاء آخر کلمه را برای مبالغه بکلمه می افزایند. بیدادگر. (مهذب الاسماء). جبار عنید. (دهار). سخت ظالم . متمرد. خودکامه . || احمق متکبر. (منتهی الارب ). || (اِمص ) بیدادی . (مهذب الاسماء) (زمخشری ). || (اِ) صاعقه . (منتهی الارب ). || بُت . ج ، طواغی . (منتهی الارب ). و منه الحدیث : لاتحلفوا بآبائکم و لا بالطواغی . و رُوی و لا بالطواغیت . (منتهی الارب ). || آواز سخت در عذاب . و منه قول اﷲ تعالی : فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیة، (قرآن 5/69)؛ ای الصیحة المفرطة فی العذاب ، قاله قتادة. و قال مجاهد بالذنوب . (منتهی الارب ). || (ص ) از حد درگذشته . و آیه ٔ مزبوره را نیز شاهد آورده است . (دهار). || ملک طاغی . (منتهی الارب ). دُش خدای . || لقب ملوک روم . (مفاتیح خوارزمی ). اهل لغت از عرب گویند: لکثرة طغیانه وفساده ، قیصر را طاغیةالروم ، عظیم الروم ، کلب الروم ، امبرور خوانند. (بیان الادیان ). و لما قصد قازان طاغیة التتر مدینة حلب ، حاصر هذه القلعة ایاماً. (ابن بطوطة ص 40). فقالت ام عبداﷲامراءة حبیب لیلئذ له : این موعدک ؟ قال سرادق الطاغیة اوالجنة. (فتوح البلدان ). در اینجا مراد از طاغیة پادشاه ارمنستان است ، چنانکه ذیونوسیوس را طاغیه ٔ سوراقوسیا (سرقسطه ) نامند. و در عیون الانباء او را به متمرد سوراقوسیا نام برده است . و کان ذلک (ورود بمدینة سبتة) اثر موت طاغیة الروم الفونس . (ابن بطوطة).
ترجمه مقاله