ترجمه مقاله

طالب جاجرمی

لغت‌نامه دهخدا

طالب جاجرمی . [ ل ِ ب ِ ج َ ] (اِخ ) مؤلف تذکره ٔ دولتشاه آرد: غزل را نیکو میگوید از کدخدازادگان جاجرم بوده و شاگرد شیخ آذری است ، در اول حال سفر اختیار کرده . در دارالملک شیراز اقامت ساخت و آنجا قبول تمام یافت . اشعار او در فارس شهرت کُلی گرفته ، در جواب شیخ سعدی اشعار دارد. غزل شیخ را که مطلعش این است :
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است
هر که ما را این نصیحت میکند بی حاصل است
طالب در جواب آن تتبع کرده :
ای که بی روی تو ما را زندگانی مشکل است
تلخی داغ فراغت همچو زهر قاتل است
حاصل عمرم تو بودی ای نگار لاله رخ
تا تو رفتی از بَرِ من عُمر من بیحاصل است
در غمت بگریستم چندانکه آب از سرگذشت
از پیت زآن رو نمی آیم که پایم در گل است
ای نسیم صبحگاهی با من بیدل بگوی
کاین زمان آرام جانم در کدامین منزل است
ای همای دولت از ما سایه ٔ خود برمگیر
نیر اقبال تو بر هر که تابد مُقبل است
ما ز آب دیده ٔ خود غرقه ٔ بحر غمیم
از غریق آن کس چه داند کو به روی ساحل است
یار رفت و با من طالب حدیثی هم نگفت
وه که تا روز قیامت این ز یارم بر دل است .
طالب در مناظره ٔ گوی و چوگان در شیراز بنام سلطان عبداﷲبن ابراهیم سلطان نظم کرده ، شاهزاده او را صله داد و نوازش فرمود، و او مردی معاشر و ندیم شیوه بود، همواره به جوانان و ظریفان اختلاط نمودی ، و به اندک فرصتی آن مال برانداخت ، مدت سی سال در شیراز به دلخوشی و ظرافت و عشرت روزگار گذرانیده ، در حدود سنه ٔ 854 هَ . ق . وفات یافت و در پهلوی خواجه حافظ در مصلای شیراز، مدفون است - انتهی . تاریخ وفات او را هدایت در ریاض العارفین 884 هَ . ق . نوشته و این رباعی را نیز از او آورده است :
در کوچه ٔ عاشقی به پیمان درست
میگفت بمن اهل دلی روز نخست
طالب مطلب کسی که او غیر تو جست
رو طالب آن باش که او طالب تست .

(ریاض العارفین ).


لطفعلی بیک آذر در جائی نویسد: جاجرمی ، از کدخدازادگان آن دیار، و مردی معاشر و ندیم و از شاگردان شیخ آذری بوده در اوائل حال بشیراز رفته در آنجا قبول تمام یافته ، مثنوی مناظره ٔ گوی و چوگان را در شیراز بنام سلطان عبداﷲبن ابراهیم بن شاهرخ گورکان بنظم درآورده ، از او صله و نوازش یافته ، و هم در آنجا در سنه ٔ 520 (؟) بعالم باقی شتافته و در مقبره ٔ خواجه حافظ شیرازی رحمة اﷲ علیه مدفون است . این یک بیت از اوست :
رفتی و بگریستم چندانکه آب از سر گذشت
از پیت ز آن رو نمی آیم که پایم در گل است .

(آتشکده ٔ آذر ص 73).


و هم او در جای دیگر آرد: در شیراز نشو و نما یافته ، و مزار او در پائین پای خواجه حافظ است ، و این رباعی او در سنگ مزارش کنده بود که فقیر یاد گرفتم :
در کوچه ٔ عاشقی به پیمان درست
میگفت بمن اهل دلی روز نخست
طالب مطلب کسی که آن غیر تو جست
تو طالب او باش که او طالب تست .
(لطائف نامه ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 19). و در صفحه ٔ 193 همان کتاب آرد: مولانا طالب ، جاجرمی بوده و لیکن در شیراز نشو و نما یافته و انوار خواجه حافظ بر او تافته زیرا که در مزار او ساکن میبوده . و همان رباعی را می آورد.در ترجمه ٔ مجالس النفائس به قلم حکیم شاه محمد قزوینی آمده : که انوار خواجه حافظ بر او تافته ، زیرا که در مزار او میبوده ، و این رباعی بر دیوار مزار خواجه حافظ نوشته :
در کوچه ٔ عاشقی به پیمان درست . (ترجمه ٔ مجالس النفائس چ حکمت ص 193).
و رجوع به تاریخ ادبیات ادواردبراون ج 4 ص 494 شود.
ترجمه مقاله