ترجمه مقاله

طالوت

لغت‌نامه دهخدا

طالوت . (اِ) نهر طالوت . نوعی نبیذ است به نام نهرطالوت . ابن عبد ربه در عقدالفرید آورده که اهالی کوفه ، نبیذ را، نهر طالوت مینامیده اند و قال شاعرهم :
اشرب علی طرب من نهر طالوت
حمراء صافیة فی لون یاقوت
من کفت ساحرةالعینین شاطرة
تربی علی سحر هاروت و ماروت
لها تماویت الحاظ اذا نظرت
فنار قلبک من ملک التماویت
شبابه خبر داد و گفت غسان بن ابی صباح کوفی از ابوسلمة یحیی بن دینار و او از مظهر وراق حدیث کرد و گفت روزی زیدبن علی در بعضی از کوچه های کوفه میگذشت ، ناگاه مردی از شیعیان را دید و او را به خانه ٔ خود خواند و طعامی برای او آماده کرد در این هنگام تنی چند از شیعیان دیگر آگاه شدند و به خانه ٔ وی شتافتند و مجلس پرجمعیتی تشکیل یافت ، آنگاه آغاز طعام کردند و سپس آنان را بشراب دعوت کرد. شیعیان پرسیدند ای پسر رسول خدا از کدام شراب به ما مینوشانی ؟ گفت : از استوارترین و سخت ترین آنها. آنگاه قدحی نبیذ آوردند و او خود نوشید و قدح در میان ایشان دور زد و همه نوشیدندسپس گفتند ای پسر رسول خدا! آیا درباره ٔ این نبیذ حدیثی بروایت از پدر و جد خود بیاد داری ؟ اگر چنین حدیثی بیاوری بسزا خواهد بود چه علما درباره ٔ آن اختلاف نظر دارند گفت : آری . پدرم از جدم حدیث کرد که پیامبر (ص ) گفت لترکبن طبقة بنی اسرائیل حدوا لقذة بالقذة و النعل بالنعل الا و ان اﷲ ابتلی بنی اسرائیل بنهر طالوت ، احل منه الغُرفة والغرفتین و حرم منه الری ، و قد ابتلاکم بهذاالنبیذ، احل منه القلیل و حرم منه الکثیر. (عقدالفرید ج 8 صص 86 - 87).
ترجمه مقاله