ترجمه مقاله

طباق

لغت‌نامه دهخدا

طباق . [ طُب ْ با ] (ع اِ) درختی است که در کوههای مکه روید. نوشیدن و ضماد آن نافع است مر زهرها را و جهت خارش و گر و تبهای کهنه و مغص و یرقان و سده های جگر شدیدالاسخان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غافث است و آن گلی باشد لاجوردی و درازشکل و از حوالی کوهستان شیراز آورند گرم و خشک است در اول و دوم . (برهان ). درختی است که در کوهستان مکه میروید و نافع سموم است و امراض دیگر. || سپرم بیابانی . (مهذب الاسماء). طباق : یسمی شجرالبراغیث . یطول نحو قامة مزغب ، یدبق بالید، و له زهر الی الصفرة و یدرک بالجوزاء و تبقی قوته زماناً و هوحار یابس فی آخرالثانیة اذا اقترش اورض طرد الهوام کلها خصوصاً البراغیث و طبیخه یحلل الاورام نطولاً و یجلوه و شرباً یفتح السدد و یزیل الیرقان و اوجاع القلب و المعدة. قیل و یفتت الحصی و یدر الطمث ، و هو یصدع المحرور و یثقل الرأس و تصلحه الکزبرة و شربته ثلاثة. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). نباتی است که در اندلس بجای غافث استعمال میکنند شجره ٔ او بقدر قامتی و برگش مثل برگ زیتون و درازتر از آن و زغب دارد با چسبندگی و با تلخی و تندی و بوی کریه دارد و او را طباق منتن نامند و قسم صغیر او بقدر شبری برگش زودشکن وگلش مایل بزردی و بی بوی و با اندک شیرینی در آخر دوم گرم و خشک و افتراش او گریزاننده ٔ هوام و کیک و کبیرا و قوی تر از صغیر. و گل او مفتح و مقوی جگر و مدرحیض ، و مخرج مشیمه و جنین و تریاق سموم و جهت درد جگر و مهیج و برگ و گل آن مسهل اخلاط سوخته و جهت مغص و یرقان سددی و صرع بلغمی و طبخ او جهت درد رحم ، و ضمادش جهت درد سر و با روغن جهت کزاز و از تبها و جرب و حکه نافع و مصدع محرورو مصلحش گشنیز و شربتش تا دو درهم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شجرةالبراغیث .
ترجمه مقاله