ترجمه مقاله

طرقوا

لغت‌نامه دهخدا

طرقوا. [ طَرْ رِ قو ] (ع فعل امر) صیغه ٔ امر حاضر است ،بمعنی راه دهید، و یکسو شوید. معمول است که نقیبان عرب پیش سلاطین ، طرقوا، طرقوا میگویند. (غیاث اللغات )(آنندراج ). برد. رجوع به بَرد شود. در آخر این کلمه در موقع کتابت بر حسب ضرورت مراعات قواعد عربیت الفی برای علامت جمع مینهند ولی در تلفظ باید طرقو، بدون الف خواند. طرقوا امر است از تطریق ، بمعنی رو بسوی خانه کردن و یکسو شدن ، و راه دهید گفتن :
چون به انجم سپهر کرد آرام
طرقوا زد چو چاوشان بهرام .

امیرخسرو (از آنندراج ).


- طرقواگویان ؛ دورباش گویان : ظفر در پیش طرقواگویان و نصرت بر یمین و یسار پویان . (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله