ترجمه مقاله

طر

لغت‌نامه دهخدا

طر. [ طَرر ] (ع مص ) نیک راندن . || گرد آوردن شتران از اطراف و جوانب وقت راندن . || تیز کردن کارد و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیز کردن سنان . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). || کفانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکافتن . (غیاث اللغات ). بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منه : کان یطر شاربه ؛ ای یقصه . (منتهی الارب ). بریدن و شکافتن کیسه . (تاج المصادر بیهقی ). || به گل اندودن حوض را. || افتادن دست بر خم شمشیر. || بلند ساختن بنا. || دمیدن گیاه . دمیدن بروت . || روشن شدن . یقال : طرت النجوم ؛ اذا اضأت . طرور، مثله . || ربودن . || طپانچه زدن . || افتادن . || (اِ) پشم نو برآمده . || موی خر که بعد از ریختن برآمده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله