ترجمه مقاله

طش

لغت‌نامه دهخدا

طش . [ طَش ش ] (ع مص ) باران ریزه باریدن ابر. یقال : طَشَّت السماء طشاً و طشیشاً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران نرم باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). اندک باریدن . (مصادر زوزنی ). || طُشّه زده شدن . یقال : طُش َّ الرجل ُ (بصیغه ٔ مجهول ). || طُشَّت الارض ُ (بصیغه ٔ مجهول )؛ باران ضعیف رسید زمین را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) دیگ بزرگی است که از آن بانگی برخیزدمانند بانگی که آن را قشیش گویند. (دزی ج 2 ص 44).
ترجمه مقاله