ترجمه مقاله

طغاتیمورخان

لغت‌نامه دهخدا

طغاتیمورخان . [ طُ ت َ ] (اِخ ) وی از نبیره زادگان جوجی قسار برادر چنگیزخان بود. پس از استیلای امیر شیخ حسن ایلکانی بر آذربایجان جمعی از امرای ابوسعیدبا او از در دشمنی درآمده ، به همراهی هم از آذربایجان و عراق گریخته به خراسان آمدند و حکمران خراسان یعنی امیر شیخعلی قوشچی را به مخالفت با امر شیخ حسن تحریک کردند و این مخالفین که اهم ایشان امیر پیرحسین پسر امیر محمودبن امیر چوپان و امیر ارغونشاه پسر امیر نوروز مشهور و امیر عبداﷲ پسر امیر مولای و امیرعلی جعفر بودند به کمک امیر شیخعلی یکی از شاهزادگان خاندان چنگیزی را که در مازندران اقامت داشت و از نبیره زادگان یکی از برادران چنگیزخان بود و طغاتیمورخوانده میشد به ایلخانی برگزیدند و در مقابل محمدخان و امیر شیخ حسن آلتی جهت اجرای مقاصد خود تراشیدند. بعد از اعلان ایلخانی طغاتیمورخان امرای سرکش او رابرداشته بطرف آذربایجان حرکت کردند و در حدود این مملکت موسی خان آلت امیر علی پادشاه هم که از چنگ امیرشیخ حسن ایلخانی گریخته بود به ایشان ملحق شد و طرفداران طغاتیمور و موسی چنین قرار گذاشتند که پس از دفع امیر شیخ حسن خراسان طغاتیمور را باشد و عراق و آذربایجان موسی خان را. جنگ بین اردوی متحدین و لشکریان امیر شیخ حسن در نیمه ٔ ذی القعده ٔ سال 737 هَ . ق . در نزدیکی مراغه اتفاق افتاد، طغاتیمور گریخت و موسی خان به چنگ امیر شیخ حسن افتاده ، در دهم ذی الحجه ٔ آن سال مقتول شد و از قضا در همان روز امیر ارغونشاه هم امیر شیخعلی را در خراسان به قتل رساند و در یک روز، دو دشمن امیر شیخ حسن از میان رفتند. امیر شیخ حسن آذربایجان و عراق را مسخر خویش کرد و طغاتیمورخان هم به خراسان آمده به کمک بقیه ٔ امرای موافق خود در آن مملکت به ایلخانی مشغول شد. بعد از قتل موسی خان وفرار طغاتیمور به خراسان برای ممالک ایلخانی دو نفرمدعی باقی ماند، اول طغاتیمورخان که جرجان و خراسان را تحت اطاعت خود داشت ، دوم محمدخان آلت مقاصد شیخ حسن بزرگ . در سال 739 شانزده نفر از بازماندگان شیخ حسن چوپانی از وی خواستند که یکی از افراد خاندان هلاکو را به ایلخانی انتخاب کند، چون مردی نامی از آن خاندان باقی نبود امرای هزاره ها و چوپانیان ساتی بیک دختر الجایتو و خواهر ابوسعید را که با امیر شیخ حسن بزرگ صفائی نداشت به این مقام برداشتند... و آذربایجان و اران تحت امر ساتی بیک و شیخ حسن کوچک درآمد، ولی از سایر نقاط ایران و عراق هر قسمت آن را امیری ازامراء سابق اولجایتو و ابوسعید یا خاندانی از خاندانهای مطیع ایشان تحت حکم داشتند... از آن جمله قسمتی از خراسان با جرجان را طغاتیمور تحت اختیار داشت .
... در این اثنا دو امیر شیخ حسن بزرگ و کوچک خواستند با یکدیگر عقد صلح و اتفاقی بازبندند و چون این صلح اگر دوام میکرد دیگر برای شیخ حسن بزرگ حیثیتی باقی نمیگذاشت و از جانب او در حکم تصدیق سیادت امیر شیخ حسن کوچک و خاندان چوپانی بود بهمین نظر شیخ حسن بزرگ یکی از خواص خود را به خراسان فرستاده ، طغاتیمورخان را به آمدن به عراق تحریک نمود، طغاتیمورخان هم به همراهی امیر ارغونشاه و خواجه علاءالدین محمود وزیر از خراسان حرکت کرده در ماه رجب 739 به ساوه آمد و در آنجا شیخ حسن بزرگ به خدمت او رسیده ، مراسم استقبال بعمل آورد، ولی کمی بعد ملتفت خبط خود شد و دید که امرای خراسان همه مطیع رأی خواجه علاءالدین وزیرند و به اواعتنائی ندارند، اما چون چاره ای نداشت تحمل کرد و در این ضمن خبر حرکت شیخ حسن چوپانی و ساتی بیک و امیرسیورغان از ارّان به عزم دفع طغاتیمورخان رسید.
... امیر شیخ حسن چوپانی برای درهم پاشیدن اساس اردوی طغاتیمور و شیخ حسن بزرگ به فکر حیله افتاد و بظاهرطلب صلح کرد، طغاتیمور هم سوابق دوستی پدر خود را با امیر چوپان به یاد آورده ، از دو طرف قرار مصالحه داده شد و شیخ حسن کوچک به طغاتیمور پیغام داد که اگراو در دفع شیخ حسن بزرگ مساعدت نماید ساتی بیک به عقد او خواهد درآمد و عموم چوپانیان خدمت او را کمر خواهند بست . طغاتیمور ساده لوح ، این پیغام مزورانه ٔ شیخ حسن کوچک را پذیرفت و وثیقه نامه ای به خط خود در میناب نوشته پیش شیخ حسن بزرگ فرستاد و خیالات طغاتیمور را به اطلاع او رساند. امیر ایلکانی از این بابت در حیرت شد و طغاتیمور را از قضیه آگاه ساخت . طغاتیمور از خجالت سر بزیر افکنده به خراسان برگشت و شیخ حسن ایلکانی نیز به خدمت ساتی بیک آمده دست خاتون را بوسیدو پس از عذرخواهی با اردو به اوجان آمد.
طغاتیمورخان بعد از شکستهائی که او و برادرش امیرعلی کاون در عراق خوردند به همان جرجان و خراسان قناعت کرده بود و تا تاریخ قیام سربداران خراسان را بتوسط عمال خویش به وضعی ناگوار اداره میکرد و ارغونشاه جانی قربانی از جانب او در نیشابور اقامت داشت .
... بعد از آنکه ارغونشاه به دست سربداران به قتل رسید و آوازه ٔ اقتدار این طایفه در خراسان پیچید طغاتیمورخان لشکری فراهم کرده ایشان را به همراهی برادر خود امیر علی از جرجان به سبزوار روانه کرد. امیر مسعود و شیخ حسن جوری در سال 741 به جلو آن اردوشتافتند، سربداران امیر علی برادر طغاتیمورخان را در معرکه ٔ قتال کشتند و بعد از جنگ سختی بر سپاهیان طغاتیمورخان غلبه یافته ایشان را منهزم ساختند و با غنایم بسیار به سبزوار برگشتند و این فتح بیش از پیش ایشان را در خراسان مشهور کرد و بر عدد تبعه ٔ سربداران افزود. امیر وجیه الدین مسعود و شیخ حسن جوری بعد از کشتن امیر علی کاون و مغلوب کردن لشکر جرجان به قصد طغاتیمورخان حرکت کردند و در لب آب اترک او را نیز مغلوب ساختند و طغاتیمورخان بطرف لار و رودبار قصران گریخت و خراسان و جرجان بکلی از تصرف او خارج شد. در سال 749 شمس الدین فضل اﷲ سربدار به سلطنت رسید و پس از هفت ماه چون مردی درویش مسلک و گوشه گیر بود قریب به چهار هزار خروار ابریشم از خزانه ٔ سربداران برداشته خود را از سلطنت خلع نمود و چون شنید طغاتیمورخان مصمم انتقام کشیدن از سربداران است بکلی کناره جست .
پس از شمس الدین فضل اﷲ شمس الدین علی چشمی به پادشاهی نشست . وی به فراست و دانائی و کفایت اشتهار داشت .... با طغاتیمور صلح کرد و ولایاتی را که امیر مسعود از او گرفته بود به طغاتیمور مسترد داشت . در سال 754 طغاتیمورخان خواجه یحیی کرابی را که بعد از شمس الدین علی چشمی به سلطنت برقرار شده بود به خدمت خود خواند واز او خواست که نسبت به پادشاه جرجان قبول ایلی کند، خواجه یحیی زیر بار نرفت و بعد از آنکه دو سه بار بین طرفین مکاتبه و تبادل سفرا شد خواجه یحیی با سیصد سوار به ملاقات طغاتیمورخان رفت و در ظاهر غرض او اطاعت و ایلی بود. در اردوی طغاتیمورخان او و خواجه یحیی به مذاکره ٔ مصالح خراسان مشغول شدند و چون همراه طغاتیمورخان چندان کسی نبود یکی از امرای خواجه یحیی تبری بر فرق طغاتیمور زد و خواجه یحیی سر او را از تن جدا ساخت . مؤلف حبیب السیر قاتل طغاتیمورخان را «حافظ شغانی » نام برده گوید: ناگاه حافظ شغانی تبری بر فرق پادشاه زد چنانچه به روی درافتاد، و خواجه یحیی سرش از تن جدا کرد. (حبیب السیر ج 2 ص 115). رابینو در سفرنامه ٔ خود به مازندران گوید: طغاتیمور حاکم استراباد، به دست یحیی کرابی به قتل رسید و علی بوالقلندر بجای وی به امر پهلوان حسن حاکم آن ولایت گردید. (سفرنامه ٔ رابینو ص 164). و سربداران در همراهان طغاتیمورخان افتاده ایشان را متفرق ساختند و روزگار سلطنت طغاتیمور در خراسان و جرجان به دست سربداران بدین شکل به انجام رسید. دوره ٔسلطنت و پادشاهی او فقط در حدود خراسان و جرجان از 737 تا 754 هفده سال امتداد داشت . رجوع به تاریخ مغول تألیف اقبال ص 354، 357، 360، 364، 458، 468، 470، 473، 475، 477، 478 و حبیب السیر چ خیام فهرست ج 3 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 155، 156، 159 - 163، 204 و ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران براون ج 3 ص 67 و 253شود.
ترجمه مقاله