ترجمه مقاله

طغرل

لغت‌نامه دهخدا

طغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ابوطالب رکن الدین طغرل بن محمدبن ملکشاه یمین امیرالمؤمنین (طغرل ثانی ) (526 تا 528 هَ . ق .). سلطان طغرل از سلاطین عهد خویش به عدل و شجاعت و بذل و سخاوت ممتاز بود و به خلق رضی و کرم جبلی از میان خسروان جهان مستثنی ، از هزل و ملاهی و فواحش و مناهی اجتناب نمودی و به مقتضای اشارت لایوجدالعجول محموداً تأنی و وقار در همه کار از واجبات دانستی . فسانه های فریدون را آیات دادگستری او ناسخ بود و قواعد نَصَفت و عدل پروری انوشروان حکایات او منسوخ کرد و چون سلطان محمود از مضایق دار دنیی به حدائق فردوس اعلی رفت و رخت دولت از مدارج سرای سفلی به معارج عالم علوی برد سلطان سنجر که عم طغرل بود بنابر رعایت حقوق خویشی و محافظت مراسم یگانگی ولیعهدی و قائم مقامی به وی تفویض کرد و زمام بسط و قبض و عنان ابرام و نقض کلیات و جزئیات امور طول و عرض ممالک بسط ارض به وی سپرد و چون از خدمت سلطان مراجعت کرد و به عراق آمد میان او و برادرش مسعود خصومتی بادید آمد و حسدی که از لوازم جهانداری است با سوابق حقدی که از خصائص خویشی است متلاحق شد و به وضع اساس بیگانگی برخاستند و به رفع قاعده ٔ یگانگی میان دربست و روزگار غدار روزی طغرل را مقبل میخواند و زمانی برادرش را طالع مسعود می بخشید، هنگامی خول و خدم طغرل طعمه ٔ سنان قهر مسعود میشدند و عَلَم اقبالش نگونسار میگشت و گاهی خیل و حشم مسعود ذلیل و خوار آیت فرار میخواندند، بلی آخرالامر فتح اصلی و ظفر کلی مسعود را بود و به مراد و مقصود برسید و منهی تقدیر نداء شعر:
اذا لم یعنک الجد فالجد باطل
و سعیک فیما لم یقدر مضیع
بیت :
به کوشش بزرگی نیاید بجای
مگر بخت نیکش بود رهنمای
به سمع طغرل رسانید و در شهر همدان در محرم سنه ٔ تسع و عشرین و خمسمائة (529 هَ . ق .) آفتاب عمرش منکسف شد وماه جاهش منخسف گشت و به روضه ٔ رضوان و قصور جنان رفت . بیت :
چرخ از دهنش نواله در خاک افکند
دولت قدحش پیش لب آورد و بریخت .
سال عمرش از بیست وپنج نگذشت و زیادت از سه سال بر تخت سلطنت قرار نگرفت . وزراء او قوام الدین ابوالقاسم و شرف الدین علی بن رجاء بودند. توقیعش اعتضدت باللّه وحده . (از العراضه صص 115 - 116).
صاحب حبیب السیر آرد: چون سلطان محمود به ملک عقبی توجه فرمود ناصر وزیر خواست که به موجب وصیت محمود پسرش داود را بر مسند سلطنت نشاند، اما سران سپاه بر طبق اشارت سلطان سنجر عروس مملکت عراق را با طغرل عقد بستند و مراسم متابعت بجای آورده دل داود را به خار عدم التفات خستند. طغرل پادشاهی بود به عدل و سیاست مشهور و از ارتکاب مناهی و ملاهی مهجور و به کرم و شجاعت موصوف و به حیا و مروت معروف ، اما زمان کامرانیش مانند گل اندک بقا بود و چون سه سال به اقبال گذرانید درهمدان به ریاض جنت خرامید. این صورت در ماه محرم 529 به وقوع انجامید. مدت حیاتش در بیست وپنج سالگی به نهایت رسید. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 381). در همین سال (519) میان مسترشد خلیفه و دبیس بن صدقه غبار کدورت و نزاع ارتفاع یافته بقصد یکدیگر حرکت کردند و حربی صعب اتفاق افتاد، خلیفه را فتح و نصرت دست داد و مسترشد به بغداد بازگشت و دبیس پیش سلطان طغرل بن محمدبن ملکشاه رفته او را بر آن داشت که در سنه ٔ تسععشر و خمسمائة (519 هَ . ق .) بعزم تسخیر بغداد متوجه گردد و خلیفه نیز لشکری فراهم آورده روی به وی نهاد و طغرل و دبیس از نهضت خلیفه خبر یافته طغرل بطرف بغدادکوچ نمود و دبیس خواست که در برابر خلیفه درآید، دراین اثنا تب محرق بر ذات طغرل طاری گشته بارانی عظیم باریدن گرفت چنانچه سلجوقیان را مجال حرکت نماند ودبیس شبی بقصد خلیفه ایلغار کرده راه گم کرد و تا صباح اسب رانده در غایت ماندگی به صحرائی منزل گزید واز غرائب اتفاقات آنکه چون سپاه بغداد از عزیمت سلطان طغرل خبر یافتند طریق فرار مسلوک داشته پراکنده گشتند و مسترشد در وقت گریز با معدودی چند بر سر دبیس بن صدقه که در آن صحرا به خواب رفته بود رسیده دبیس سراسیمه برجسته روی نیاز بر زمین نهاد. خلیفه از وی عفو نموده بجانب بغداد توجه فرمود و دبیس به طغرل ملحق گشته به همدان شتافت . (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 311). ابن الاثیر نیز در تاریخ کامل الحاق دبیس بن صدقه را به طغرل در سال 519 شرح داده ، ولی صاحب تاریخ تجارب السلف گوید: میان حله و بغداد بین لشکریان خلیفه و دبیس بن صدقه جنگی عظیم درگرفت و دبیس شکسته شد و بسیار کس از اکابر لشکر او اسیر شدند و دبیس خود را در آب فرات انداخت و از طرفی دیگر بیرون رفت و روی به بادیه نهاده اما عرب او را معاونت نکردند و گفتند ما به روی خلیفه شمشیر نکشیم . چون دبیس از پیش ایشان نومید شد پیش سلطان مسعود رفت . (تجارب السلف ص 294).
لین پول در طبقات سلاطین اسلام مطابق ارقامی که برای طول مدت پادشاهی هر پادشاهی تعیین کرده برای این سلطان فقط یک سال سلطنت قائل شده ، در صورتی که به اتفاق مورخین سلطنت او سه سال بوده . به طبقات سلاطین اسلام ص 163 مراجعه شود، و ظاهراً این اشتباه از مطبعه ناشی شده است . و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 411، 413، 415، 429، 465 و لباب الالباب ج 2 ص 262، 265 و حبیب السیر چ خیام فهرست ج 2 و تاریخ الدولة السلجوقیة تألیف علی بن ناصربن علی الحسینی چ محمد اقبال ص 82، 90، 98، 99، 105، 106،122، 169 و تاریخ مغول اقبال صص 125-127 شود.
ترجمه مقاله