ترجمه مقاله

طلس

لغت‌نامه دهخدا

طلس . [ طِ ] (ع ص ) کوسه . به عرف عرب کسی را گویند که در روی وی اصلاً موی نباشد. سادات طلس چهار تن بوده اند: قیس بن سعد که درباره ٔ وی از انس بن مالک در سیرالسلف مروی است که گفت : منزلة قیس بن سعدبن عبادة من النبی کمنزلة صاحب الشرط من الامیر، عبداﷲ زبیر، احنف بن قیس ، شریح قاضی . و یکی از اصحاب قیس می گفت که اگر خریدن لحیه به زر میسر بودی بدانچه ممکن می بود لحیه برای قیس میخریدم . (حبیب السیر ج 1 ص 340).
ترجمه مقاله