ترجمه مقاله

طلق

لغت‌نامه دهخدا

طلق .[ طَ ] (ع اِ) آهو. ج ، اطلاق . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || سگ شکاری . || (ص ) ناقه ٔ بر سر خود گذاشته . (منتهی الارب ). شتر غیرمقید.
- طلق الوجه ؛ خندان و گشاده روی . (منتهی الارب ). گشاده روی . (مهذب الاسماء). خوشرو. بشاش .
- طلق الیدین ؛ جوانمرد گشاده دست . (منتهی الارب ). سخی : رجل ٌ طلق الیدین ؛ مردی گشاده دست . (مهذب الاسماء).
- طلق اللسان ؛ تیززبان . (منتهی الارب ).
- فرس طلق الیدالیمنی ؛ اسب که در دست راست آن سپیدی نباشد. خلاف مُحَجّل . (منتهی الارب ).
- فرس طلق (ناقة طلق ) احدی القوائم ؛ اسبی که دست و پای سفید دارد و یکی نه . (مهذب الاسماء).
- لسان طلق ؛ زبان تیز. زبان فصیح . (منتهی الارب ).
- لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. (منتهی الارب ). روز و شب معتدل . (منتخب اللغات ).
- یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه سرد. (منتهی الارب ). روزی نه گرم و نه سرد. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله