ترجمه مقاله

طماع

لغت‌نامه دهخدا

طماع . [ طَم ْ ما ] (ع ص ) بسیارحرص . (منتخب اللغات ). طمعکننده . (مهذب الاسماء). پرطمع. طمعکار : او را یعقوب جندی گفتندی ، شریری طماعی نادرستی ... (تاریخ بیهقی ص 685).
ترجمه مقاله