ترجمه مقاله

طنبوره

لغت‌نامه دهخدا

طنبوره . [ طَم ْ / طُم ْ رَ / رِ ] (معرب ، اِ) طنبور. رجوع به طنبور شود :
درّاج کشد شیشم وقالوس همی
بی پرده ٔ طنبوره و بی رشته ٔ چنگ .

منوچهری .


خول طنبوره تو گوئی زند و لاسکوی
از درختی به درختی شود و گوید آه .

منوچهری .


آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره
چون دسته ٔ طنبوره گیردشجر از چنگل .

منوچهری .


- طنبوره (طنبور) از غلاف بیرون آوردن (بیرون کردن ، از جوال بیرون کردن ) ؛ کنایه از فاش کردن راز است :
آمدم با سخن که نتوان کرد
از جوال شره برون طنبور.

انوری .


و در بعضی نسخ است :
آمدم با سخن که طیره شوند
از غلاف اربرون کنم طنبور.

(از آنندراج ).


ترجمه مقاله