ترجمه مقاله

طیف

لغت‌نامه دهخدا

طیف . [ طَ ] (ع اِ) خشم . غضب . || جنون . دیوانگی . || خیال . خیالة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیکر خیالی محسوس غیرقابل لمس . شبح . صورت که به خواب بینند. (السامی )(مهذب الاسماء). || وسوسه . و منه : اذا مسهم طیف من الشیطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بداندیشی . || شکل حاصل از تأثیر مغناطیس بر براده های آهن و الوان حاصل از تجزیه ٔ نور. رجوع به طیف شمس و طیف نور و طیف مغناطیسی شود. || (مص ) آمدن خیال در خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نموده شدن خیال در خواب . (زوزنی ). || گرد چیزی گردیدن . لغة فی الطوف ، مطاف مثله فیما. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله