ترجمه مقاله

ظلم

لغت‌نامه دهخدا

ظلم . [ ظَ ] (ع مص ) ستم کردن . || به ناجایگاه نهادن چیزی را. || کم و نقص کردن حق کسی را. || ظلم ارض ؛ کندن زمین در غیر جای کندیده . || ظَلم بعیر؛ کشتن شتر را بی علت و بیماری . || ظَلم وادی ؛ از حد زیاده شدن آب رودکده . || ظلم الوَطب ؛ پیش از جُغرات شدن خورد شیر را. || ظَلم َ الحمار الأتان ؛ بر ماده ٔ باردار جهید خر. || ظَلم َ القوم ؛ خورانید قوم را شیر پیش از جغرات شدن . || ماظَلمک ان تفعل ؛ کدام چیز بازداشت ترا از کردن آن کار. || ظَلم الطریق ؛ میل کرد از راه .
ترجمه مقاله