ترجمه مقاله

ظهیرالدین

لغت‌نامه دهخدا

ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحمن علی بن شیخ نجیب الدین غش ، رحمه اﷲ تعالی ، خلف صدق وخلیفه ٔ به حق بود مر پدر خود را و چون مادر وی به وی حامله شد شیخ شهاب الدین برای وی پاره ای از خرقه ٔ مبارکه ٔ خود فرستاد، چون متولد شد آن را در وی پوشانیدند. اول خرقه ای که در دنیا پوشید وی (؟) بود و چون بزرگ شد به خدمت پدر مشغول شد و تربیت یافت و در ایام حیات پدر به حج رفت . شب عرفه در خواب دید که به روضه ٔ شریفه ٔ رسول (ص ) آمد و سلام گفت . از حجره ٔ شریف آواز آمد که و علیک السلام یا اباالتجاشی . پدر وی بر آن حال مطلع شد و اهل خود را از آن حال خبردار کرد و بشارت داد که مراد حاصل شد، و بعد از آن درس گفت و حدیث روایت کرد و تصنیف کرد و از تصانیف وی یکی آن است که عوارف را ترجمه کرده است و در آنجا تحقیقات صادر از کشف و الهام بسیار است و به مقامات بلند رسید و به کرامات ارجمند مشهور شد. توفی رمضان سنة ست عشر و سبعمائة (716 هَ . ق .). (از نفحات الانس جامی ص 309).
ترجمه مقاله