ترجمه مقاله

عاتق

لغت‌نامه دهخدا

عاتق . [ ت ِ ] (ع ص ) آزاد. (از اقرب الموارد). || می کهنه که مهر از آن برداشته باشند. || خیک فراخ . || دختر نوجوان یا دختر نوبالغ یا زن بی نکاح یا زن جوانی که در خانه ٔ پدر مانده . || (اِ) دوش و جای چادر پوشیدن از دوش . مابین کتف و بن گردن . ج ، عُتُق . || (ص ) کمان کهنه ٔ سرخ رنگ . || (اِ) چوزه ٔ مرغ که قوت گرفته و به پریدن رسیده باشد. || چوزه ٔ سنگخواره . (منتهی الارب ). || بچه کبوتر که هنوز قوت نگرفته باشد. ج ، عواتق . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله