ترجمه مقاله

عاشق کشی

لغت‌نامه دهخدا

عاشق کشی . [ ش ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) عمل عاشق کش . عاشق آزاری . جفا کردن عاشق را :
رسم عاشق کشی و شیوه ٔ شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود.

حافظ.


زآنجا که رسم و عادت عاشق کشی تست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن .

حافظ.


ترجمه مقاله