ترجمه مقاله

عتک

لغت‌نامه دهخدا

عتک . [ ع َ ت َ ] (ع مص ) خواهش نمودن و میل نمودن به سوی موضعی . || بزرگ ومهتر گردیدن زن . || استوار و راست کردن مقصد و مراد خود را. || سرخ شدن کمان از کهنگی . (منتهی الارب ). || نیک ترش گردیدن شیر و نبیذ. || خشک گردیدن کمیز برران ناقه . || چفسیدن بوی خوش به کسی . || سیاست و حفاظت بلد را. || دو تا داشتن دست را بر سینه . || پاییدن و ثبات ورزیدن بر دلیل خود. || زدن کسی را و از زدن او باز نایستادن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله