ترجمه مقاله

عجوز

لغت‌نامه دهخدا

عجوز. [ ع ُ ] (ع مص ) ناتوان گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ترک دادن چیزی را که کردن آن واجب بود. || کاهلی کردن . (منتهی الارب ). || عجوز و گنده پیر گردیدن زن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله