ترجمه مقاله

عدملی

لغت‌نامه دهخدا

عدملی . [ ع ُ م ُ لی ی ] (ع ص ) دیرینه و سالخورده از چیزی . (قطرالمحیط) (منتهی الارب )(آنندراج ). عداملی . (منتهی الارب ). || سطبر و کهنه از درخت و سوسمار. (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). عداملی . عدمل . (منتهی الارب ). رجوع به عدمل شود.
ترجمه مقاله