ترجمه مقاله

عراب

لغت‌نامه دهخدا

عراب . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) اسب تازی گرامی نژاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و همچنین است در شتر. || نوع خوب از گاو. (از اقرب الموارد). صاحب صبح الاعشی آرد: عراب یکی از انواع اسب و از بهترین نوع آن است و بالاترین قیمت ها را دارد و آن را برای انجام سبق و لحاق خواهند. پادشاهان به این گونه مراکب اهمیت میدادند و آنها را به بهای گرانی خریداری میکردند و از وسائل مهم جنگهابه حساب می آوردند. اینگونه اسبها در بلاد عرب مانند حجاز و نجد و یمن و عراق و شام و مصر یافت میشود. (از صبح الاعشی ج 2 ص 17). شتران عربی گرامی نژاد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). خیل عراب ، ای کرائم سالمة عن الهجنة. واحد آن عربی است . در صحاح است که «الابل العراب و الخیل العراب خلاف البخاتی و البراذین ».
ترجمه مقاله