ترجمه مقاله

عراف

لغت‌نامه دهخدا

عراف . [ ع َرْ را] (ع ص ) بسیار شناسنده . || منجم . (از اقرب الموارد). اخترگوی . (مهذب الاسماء). || کاهن و فالگوی . (منتهی الارب ). و گفته شده است عراف آن باشد که از گذشته و آینده خبر دهد. (اقرب الموارد).جاحظ گوید عراف پائین تر از کاهن است . (اقرب الموارد). || طبیب . (اقرب الموارد). ج ، عرافون .
ترجمه مقاله