ترجمه مقاله

عرشیان

لغت‌نامه دهخدا

عرشیان . [ ع َ ] (اِ مرکب ) جمع فارسی عرشی ، منسوب به عرش . کنایه از ملائکه ٔ مقربین و حاملان عرش باشد. (آنندراج ) (برهان ). روحانیان . ملائک :
عرشیان بانگ و ﷲ علی الناس زنند
پاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند.

خاقانی .


عرشیان سایه ٔ حقش دانند
اختران نور مطلقش دانند.

خاقانی .


تا به دور دولت او گشت شروان خیروان
عرشیان فیض روان بر خیروان افشانده اند.

خاقانی .


ز بند جهان داد خود راخلاص
به معشوقی عرشیان گشت خاص .

نظامی .


ترجمه مقاله