عرضگه
لغتنامه دهخدا
عرضگه . [ ع َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف عرضگاه . جای عرضه داشتن و نمایش دادن چیزی . رجوع به عرضگاه و عرضه گاه شود. || میدان شمار کردن سپاه و سان . عرضه گاه .عرضگاه . رجوع به عرضگاه و عرضه گاه شود :
گفتا که پیش عرضگه استاده است او
گفتم به پیش گاه بود جای پیشگاه .
در عرضگه عشقش فتنه سپه انگیزد
در رزمگه حسنش گردون سپر اندازد.
و عرضگه و شمار لشکر را وضعی ساخته اند که دفترعرض را بدان منسوخ کرده اند، و اصحاب و نواب آنرا معزول . (جهانگشای جوینی ).
گفتا که پیش عرضگه استاده است او
گفتم به پیش گاه بود جای پیشگاه .
فرخی .
در عرضگه عشقش فتنه سپه انگیزد
در رزمگه حسنش گردون سپر اندازد.
خاقانی .
و عرضگه و شمار لشکر را وضعی ساخته اند که دفترعرض را بدان منسوخ کرده اند، و اصحاب و نواب آنرا معزول . (جهانگشای جوینی ).