ترجمه مقاله

عرفج

لغت‌نامه دهخدا

عرفج . [ ع َ ف َ ] (ع اِ) درختی که در ریگزار روید. درختی است ریگی . (منتهی الارب ). درختی است بیابانی ، و گویند همان قتاد است . ج ، عَراِفج . یکدانه ٔ آن عرفجة. (از اقرب الموارد). || نوعی از یتوعات است . و گفته اند اسم نباتی است که بر شطوط انهار میروید و پنج شاخه میدارد و لهذا آن را ذوخمسة الاغصان می نامند، و گفته اند درختی است شبیه به سماق . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بارهنگ آبی . (فرهنگ فارسی معین ). ابوسریع. بکمون . ذوخمسة اغصان . شورطاق . حلبة.
ترجمه مقاله