ترجمه مقاله

عرقة

لغت‌نامه دهخدا

عرقة. [ ع َ رَ ق َ ] (ع اِ) چوب میان دو ساق دیوار در پهن نهاده . (منتهی الارب ). چوبی که درمیان دو ساق دیوار در پهنا نهاده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یک رسته از خشت و بنا. (منتهی الارب ). یک صف و ردیف از خشت و آجر و سنگ در دیوار. گویند بنی البانی و عرقة و عرقتین ، چنانکه گویند بنی عرقا و عرقین . (از اقرب الموارد). عَرَق . رجوع به عَرَق شود. || یک رسته از اسب و مرغ و مانند آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عَرَق . رجوع به عَرَق شود. || زنبیل از برگ خرما بافته . || دِره ، که بدان میزنند. (منتهی الارب ). تازیانه ای که بدان میزنند. (ناظم الاطباء). || طرة و نوار گرداگرد خیمه . (منتهی الارب ). طره که بر جوانب فسطاط بافته میشود. (اقرب الموارد). || نوار که بدان اسیران را بندند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عَرَق و عَرَقات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || راه کوه وبینی کوه در هوا برآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله