ترجمه مقاله

عرق بار

لغت‌نامه دهخدا

عرق بار. [ ع َ رَ ] (نف مرکب ) عرق بارنده . آنکه عرق کرده باشد. (آنندراج ). که خوی آرد :
عید دیدار مبارک به جگر سوختگان
که عجب نقش از آن روی عرق بار زدند.

شیخ العارفین (از آنندراج ).


ترجمه مقاله