ترجمه مقاله

عرو

لغت‌نامه دهخدا

عرو. [ ع َرْوْ] (ع ص ) خالی و پری . (منتهی الارب ). أنا عرو منه ؛ خالی از او هستم . فلان عرو من الذنوب ؛ بر او گناهی نیست . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه اهتمام امور نکند. (منتهی الارب ). کسی که به امر توجه نکند و اهتمام نورزد. (از اقرب الموارد). || (اِ) کرانه . (منتهی الارب ). ناحیه . (اقرب الموارد). ج ، أعراو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله