ترجمه مقاله

عزة

لغت‌نامه دهخدا

عزة. [ ع َزْ زَ ] (اِخ ) دختر حُمَیْل بن حفص بن ایاس حاجبیه ٔ غفاریه ٔ ضمریة. وی زنی ادیب و خوش بیان و از اهالی مدینه بود و در عهد عبدالملک بن مروان به مصر رفت و به تعلیم زنان حرم عبدالملک پرداخت . او را با «کثیر» شاعر حکایاتی است ، از آن جمله روزی ام البنین (خواهر عمربن عبدالعزیز و همسر ولیدبن عبدالملک ) عزة را گفت آیا این بیت کثیر را شنیده ای :
قضی کل ذی دین فوفی غریمه
و عزة ممطول معنی غریمها
گفت آری . سپس درباره ٔ دین او به کثیر از وی پرسید. عزة جواب گفت که او را بوسه ای وعده داده ام . پس ام البنین به وی گفت وعده ٔ خود را وفا کن و گناه آن را من بعهده میگیرم . عزة به سال 85 هَ .ق . در مصر درگذشت . (از اعلام زرکلی از سمطاللآلی و ابن خلکان و التاج ). و رجوع به اعلام النساء شود :
نوروز برنگاشت بصحرا بمشک و می
تمثال های عزه و تصویرهای می .

منوچهری .


وآن خجسته وْ پنج شاعر کو کجا بودندشان
عزه و عفرا و هند و مَیّه و لیلی سکن .

منوچهری .


- عزه و کثیر ؛ معشوقه وعاشقی مَثَلی از عرب . (امثال و حکم دهخدا).
ترجمه مقاله