ترجمه مقاله

عزوب

لغت‌نامه دهخدا

عزوب . [ ع ُ ] (ع مص ) پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دور شدن . (دهار). دور شدن و غایب گشتن و مخفی شدن . (از اقرب الموارد): عزب عنه حلمه ؛ بردباریش از وی دور شد و بردباری نکرد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || رفتن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || بازایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). || عزب طهر المراءة؛ غایب شد شوی زن در ایام طهر وی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عزبت الارض ؛ کسی در آن زمین نبود، خواه حاصلخیز باشد یا غیرحاصلخیز. عَزب . و رجوع به عزب شود.
ترجمه مقاله