ترجمه مقاله

عزی

لغت‌نامه دهخدا

عزی . [ ع ُزْ زا ] (اِخ ) بت . (دهار). یکی از دو بت معروف طایفه ٔ قریش (عرب ) در عهد جاهلیت ، و دیگری لات نام داشته و اعراب بت پرست آنها را دختران خدا میدانستند. (فرهنگ فارسی معین ). بتی است یا درخت طلح که قوم غطفان می پرستیدند. نخستین کسی که آن را به پرستش اتخاذ کرد ظالم بن اسعد بود که در نه میلی بالای ذات عرق بسوی البستان ، بر آن خانه ای بساخت و آن را بُس ّ نامید، و مردم از آن اصواتی می شنیدند. رسول خدا (ص ) خالدبن ولید را بفرستاد و آن خانه را واژگون ساخت و آن درخت سَمُرة را بسوزاند. (از منتهی الارب ). بت و صنمی بود قریش و بنی کنانة را، و گویند آن درخت سمره ای بود بنی غطفان را که آن را می پرستیدند و بر آن خانه ای ساخته بودند و سدنه و خادمانی بر آن گماشته بودند. (از اقرب الموارد). لات صنمی بود ازآن ِ ثقیف ، و عزی درخت سمره ای ازآن ِ بنی غطفان که مورد پرستش آنان بود. وآن تأنیث أعز است مثل کبری مؤنث اکبر. و گویند عزی درختی بود که در نخله ای قرار داشت و آن را بتی بود که غطفان آن را می پرستیدند و خدمه و سدنه ٔ آن از بنی صرمةبن مرة بوده اند، و عزی را جدیدتر از لات و مناةدانند، و آن عظیم ترین ِ اصنام قریش است و آن را زیارت میکردند و هدیه میدادند و بوسیله ٔ ذبح قربانی ، بدان تقرب می جستند. و قریش مردمی از وادی حُراض برای حمایت آن قرار داده بودند که آنان را سُقام میگفتند. واین بت را منحری بود که هدایا را در آن نحر میکردندو آن را غبغب میگفتند. و آخرین تن از سدنه ٔ آن دبیةبن حزمی سلمی است . اهمیت بتها در نزد اعراب جاهلیت بترتیب ازآن ِ عزی و لات و مناة بود. و قریش عزی را مهمتر از آن دو میدانست و ثقیف لات را و اوس و خزرج مناةرا. (از معجم البلدان ) : اء فرأیتم الللات و العزی (قرآن 19/53)؛ پس آیا لات و عزی را دیدید؟
ز بان و ارغوان و اقحوان و ضیمران نو
جهان گشته ست از خوشی بسان لات و العزی .

منوچهری .


از میان خانه ٔ کعبه فروآویختند
شعر نیکو را به زرین سلسله پیش عزی .

منوچهری .


اینکه می بینی بتانند ای پسر
کرد باید نامشان عزی و لات .

ناصرخسرو.


همچنان کو گفت میگوید سخن
دیو در عزی و لات اندر منات .

ناصرخسرو.


گذر من بسوی دیر افتاد
لات را دیدم آگه از عزی .

(منسوب به ناصرخسرو).


بیا کعبه ٔ عزت دل ز عزی
تهی کن کز این به غزائی نیابی .

خاقانی .


بت پرست صورتی در خانه ٔ مکر و حیل
با منات و با سواع و لات و با عزی منم .

سعدی .


به لا قامت لات بشکست خرد
به اعزاز دین آب عزی ببرد
نه از لات و عزی برآورد گرد
که تورات و انجیل منسوخ کرد.

سعدی .


اگر نقش رخت ظاهر نبودی در همه اشیا
مغان هرگز نکردندی پرستش لات و عزی را.

سلمان ساوجی .


ترجمه مقاله