ترجمه مقاله

عساس

لغت‌نامه دهخدا

عساس . [ ع ِ ] (ع اِ) اکراه و اجبار: درّت الناقة عساساً؛ آن ماده شتر با اکراه شیر داد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || ج ِ عُس ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عس ّ شود.
- بنی عساس ؛ نام بطنی است از تازیان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله