ترجمه مقاله

عسجرة

لغت‌نامه دهخدا

عسجرة. [ ع َ ج َ رَ ] (ع مص ) نیک نگریستن . (از منتهی الارب ). سخت و شدید نگاه کردن . (از اقرب الموارد). || درسیر و سفر بودن شتر. (از منتهی الارب ): عسجر الابل ؛ شتران به سیر و حرکت خود ادامه دادند. (از اقرب الموارد). || نمک زدن گوشت را. (از منتهی الارب ): عسجر اللحم ؛ گوشت را نمک زد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله