ترجمه مقاله

عسق

لغت‌نامه دهخدا

عسق . [ ع َ س َ ] (ع اِمص ) درپیچیدگی . (منتهی الارب ). اِلتواء. (اقرب الموارد). || دشوارخوئی و تنگ خوئی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگ حوصلگی . (ناظم الاطباء). || (اِ) تاریکی اول شب . (منتهی الارب ). ظلمت و تاریکی ، به معنی غسق . (از اقرب الموارد). || شاخ کژ خشک هیچکاره . (منتهی الارب ). شاخه ٔ درخت کج شده ٔ بیکاره . (ناظم الاطباء). عرجون ردی وبی فایده ، و آن لغتی است اسدی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله