ترجمه مقاله

عسن

لغت‌نامه دهخدا

عسن . [ ع ُس ُ ] (ع مص ) گواریدن آب و علف و درخوردن آن در ستور. (منتهی الارب ). گوارائی آب و علف و درخور آن برای ستور. (ناظم الاطباء). سود رساندن علف برای چارپا. (ازاقرب الموارد). || (اِ) پیه کهنه . (غیاث اللغات ). پیه دیرینه . (منتهی الارب ). شحم قدیم . اُسُن . (از اقرب الموارد): سمنت الدابة علی عسن ؛ آن چارپابر شحم و پیهی که پیش ازین بوده است فربه گشت . (از اقرب الموارد). || فربهی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله