ترجمه مقاله

عشار

لغت‌نامه دهخدا

عشار. [ ع َش ْ شا ] (ع ص ) ده یک گیرنده . (منتهی الارب ). عُشرگیرنده و جمعکننده ٔ آن . ج ، عشارون . (از اقرب الموارد). ده یک ستان .راهبان . (ملخص اللغات حسن خطیب ). باژبان . مکاس . (زمخشری ). باژران . (دهار). راه دار. باجگیر. ده یک گیر. خراج ستان . باژستان . محصل مالیات . عامل زکات . گمرکچی .
ترجمه مقاله