ترجمه مقاله

عشر

لغت‌نامه دهخدا

عشر. [ ع َ ] (ع مص ) ده یک اموال را گرفتن . (از ناظم الاطباء): عشر القوم ؛ عُشر اموال آن قوم را گرفت . (از اقرب الموارد). ده یک بستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دهم حصه از چیزی گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || یکی از ده گرفتن ، یا یک بر نُه زیاده نمودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ده بکردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || دهم قوم گردیدن : عشر القوم ؛ دهم آن قوم شد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دهم شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || عُشَراء گردیدن ناقه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عُشَراء شود. || بیست گردانیدن چیزی را، و آن نادراست . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله