ترجمه مقاله

عصد

لغت‌نامه دهخدا

عصد. [ ع َ ] (ع مص ) پیچیدن . (از منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). پیچانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار): عصد الشی ٔ؛ آن چیز را پیچاند، درین صورت آن را عصید و مَعصود گویند.(از اقرب الموارد). || آرمیدن با زن . || به ستم گماشتن کسی را بر کاری . (از منتهی الارب ). به اکراه کسی را بر کاری واداشتن . (از اقرب الموارد). || (اِ) آب مرد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله