ترجمه مقاله

عصم

لغت‌نامه دهخدا

عصم . [ ع َ ] (ع مص ) ورزیدن . (از منتهی الارب ). اکتساب و کسب کردن . (از اقرب الموارد). کسب . (تاج المصادر بیهقی ). || چنگ زدن به کسی . (از منتهی الارب ). اعتصام . (از اقرب الموارد). || عصام ساختن مَشک را. (از منتهی الارب ): عصم القربة؛ برای مشک عصام و بند قرار داد و بوسیله ٔ عصام آن را بست . (از اقرب الموارد). || بازداشتن کسی را از گرسنگی . (منتهی الارب ): عصم الطعام آکله ؛ آن طعام ، خورنده ٔ خود را از گرسنگی حفظ کرد و منع نمود. (از اقرب الموارد). || عصم اﷲ فلاناً من المکروه ؛ خداوند او را از ارتکاب زشتی و گناه محفوظ داشت . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله