ترجمه مقاله

عضب

لغت‌نامه دهخدا

عضب . [ ع َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ). قطع کردن .(از اقرب الموارد). || دشنام دادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گرفتن و زدن و طعن کردن . (منتهی الارب ): عضبه بالعصا؛ با چوبدست وی را زد. عضبه بالرمح ؛ با نیزه وی را طعن کرد. (از اقرب الموارد). || ضعیف کردن . (منتهی الارب ):عضب المرض فلاناً؛ بیماری او دیرینه شد و وی را از حرکت بازداشت . (از اقرب الموارد). || بازگشتن . (منتهی الارب ). رجوع . (از اقرب الموارد). || کهنه گردیدن . (منتهی الارب ). || ناقه وگوسپند را عضباء کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عضباء شود. || جلوگیری کردن وحبس کردن کسی را از حاجت خود. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله